ســــــــ ـــــــــلام
خوبین؟؟
من برگشتم
قند عسلا و کاکل زریا
بازم نشستم جلونت
خوب دیروزچیکاراکردم؟؟؟
دیروز12.30بودکه مامان جونم زنگ زد...گف ساراکجایی پس چرانیومدی؟؟؟
گفتم مگه قراربودبیام اونجا؟؟
گف بله
پاشدم رفتم...
همین که رسیدم رفتم خوابیدم
بعدشم که بلندشدم ناهارخوردم.خخخخخخخخخخخخخخ:D
اخه من روزه نگرفتم...میدونم بایدبگیرم ولی نمیتونم دلیلشوهم بعدامیگم...
ساعت 5.30بلندشدم خوردم...
بعدشم بابیشکوم ساعت10اومددنبالم رفتیم خونه اونیکی مامان جونم کمی هم اونجا نشستیم ساعت11.30ازاونجادراومدیم...
تازه مامانم وخالم رفته بودن عذاداری که نزدیک خونه مابودموقع برگشت رفتم اونجا
بعدشم نصف شب2بوداومدیممممم خونه اخه بااوناصمیمی هستیم به همون دلیل زیادموندیم...
شبم خوابم نمیبرد...
اخرش خوابیدم...تازه بیدارشدمااااااا12.15
خوب حالاهم به نگین جونم اس دادم ببینم دراومدن یانه....؟؟
ولی انگاردراومدن به سلامتی...
خوب فعلا بای تاهای
باز هم تابستان
باز هم من داغ
بدون حوا می جنگم با
داغی و تابستان
سلام
مطلبتون جالب بود
تشکر
موفق باشید
دل نوشته های جالبی یه