سلام دوستای مجازی
ممنونم ک همیشه هواموداشتین ودارین
دمتون گرم
خوب میخوام ازدیروزم بگم....
"ازچی فاکتورگرفتم"
من ی عمه دارم ودوتاعمو...
عمم کتـــــ ــــــــایون دوتابچه داره وااااااااااای خیلی خوشملن عاشقشونم
عموسیامکم هنوزبچه نمیخوان...
عمواتابکم...دوتاداره کیانوش وکسری..
خوب حالاچراایناروبه شمامیگم؟؟
خوب زندگی منه...
بایدبگم شماک غریبه نیستین..
خوب امان ازدست این عمواتابکم...
بدجوری دلموشکوند
من هی بهش ز میزدم بیاین بریم بیرون بعدش ج نمیدادمنم هی ز میزدم...اخه چرا ج نمیدی ج بده
بلکه یکی مرده...
اومده به مامان جونم گفته این دختره ادب نداره بهش مامان وباباش ادب ندادن؟؟هی ز میزنه ومزاحمم میشه
نه من ادب دارم ...
ببخشین...
بایدمث بچه های شما میشدم موقع دیدن یکی خودمومیگرفتم ومینشستم سرجام...
عین خراااااا
نه من نمیتونم مث بچه های توباشم وخودموبگیرم من متفاوتم
ونایی ک منو دوس ندارن دوسشون دارم...
خریت ازمنه ک هی بهش ز میزدم...!!!
دلم پرشده...
ولی ببخشین اقااتابک...
ازاین به بعدوقتی شمارودیدم دیگه نه پات بلندمیشم نه سلام میدم ونه بهت ز میزنم...شـــــــ ــــــــــد؟؟
همینومیخواستی؟؟
دیگه من عمویی به اسم اتابک ندارم...
پسرعموهایی به اسم کیانوش وکسری ندارم وزن عمویی به اسم سهیلا ندارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
شـــــــ ــــــــــد؟؟؟
همینومیخواستی نه؟؟
میتونم بگم غریبه رواونقدردوس دارم ک دیگه توروندارم....
شایدهمونی ک داره الان اینومیخونه خیلی دوسش دارم ولی تورونه....
خودت خواستی...
شایدتوبیرون یکی برام کمک کنه غریبه اونوبیشترازتودوس داشته باشم...
عمودیگه دوست ندارم...
دیگه عمواتابک بــــ ـــــــرام مرد
خدابیامرزتش..
اینم ازاینــــــــــــ
خوب بای تا های